اما، شب عاشورا بود، شهر يكپارچه روضه بود و خانه يكپارچه سكوت و درد، چه
مي توانستم کرد؟ از خودم توانستم منصرف شوم، از روضه توانستم منصرف شوم، اما
چگونه مي توانستم خود را از عاشورا منصرف کنم؟
نامه ام را که به دوستم نوشته بودم دوستي که هرگاه روزگار عاجزم مي کرد و رنج
به ناليدنم وا مي داشت، به پناه او مي رفتم برگرفتم، گفتم در اين تنهايي درد و اين شب
سوگ، بنشينم و با خود سوگواری کنم، مگر نمي شود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و
روضه ای برای دل خويش نوشتم، آنچه را در نامه او برای خود نوشته بودم و تصور
غربت و رنج خودم بود، تصحيح کردم تا تصوير غربت و رنج حسين گردد.
آنكه عظمت رنج و شكوه شهادتش هر رنجي را در زندگي آسان مي سازد و هر
مصيبتي را حقير!
و اين همان بخشي است که در پايان اين نوشته قرار گرفته است.
بسر مي بردم و درد، که » بي خودی مطلق « در اين لحظات شگفت، که من در يك
مي رسد، جذبه ای روشن و مستي بخش مي شود و حالتي آرام، » مطلق « هر وقت به
روشن و خوب مي دهد و اين دردهای حقير و اندك است که متلاشي کننده است و
گزنده و بد مرا در يك نشئه سكرآوری، از خود به در کرده بود، آن چنان گويي من
نبودم.
درد بود که خود مي نوشت.
در مغزم جرقه زد، خطاب به حسين: » وارث « ناگهان اين زيارت پرمعني و عميق
سلام بر تو ای وارث آدم، برگزيده خدا.
سلام بر تو ای وارث نوح، پيامبر خدا.
سلام بر تو ای وارث ابراهيم، دوست خدا.
سلام بر تو ای وارث موسي، هم سخن خدا.
سلام بر تو ای وارث عيسي، روح خدا.
سلام بر تو ای وارث محمد، محبوب خدا.
سلام بر تو ای وارث علي، ولي خدا،،،
عجبا! صحنه کربلا ناگهان در پيش چشمم، به پهنه تماميِ زمين گسترده شد و صف
هفتاد و دوتني که به فرماندهي حسين در کنار فرات ايستاده است، در طول تاريخ
کشيده شد که ابتدايش، از آدم آغاز پيدايش نوع انسان در جهان آغاز مي شود و
انتهايش تا ... آخرالزمان، پايان تاريخ، ادامه دارد!
و چه زیبا گفت تا کی این تظاهر وخرافات ومردم فریبی و وحسین زدگی بر ما مستولی خواهد بود که بر سر غذایی حین ریاست کنیم وقمه کشی ودعوا وناسزا وطبهای با قطر 2 متر به بالا وساز وسرنا وشیپور ولباس سیاه وبی خبری ادامه خواهد داشت تا بعد
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی ,
علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی ,
محلی-منطقه ای ,
,
:: بازدید از این مطلب : 657
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0